داستان تاسیس تپل تیپ

از وقتی چشم باز کردم مامانم رو پشت چرخ خیاطی دیدم . اون توی یه اتاق بزرگ پر از پارچه خیاطی می کرد. همیشه می دیدم که با چه دقت عجیبی برای مردم کار میکنه و حساسیت زیادی به خرج می داد. برای دوخت لباس های نوزاد گاهی اوقات روی لباس هارو گلدوزی میکرد و من عاشق این گلدوزی ها بودم ! با اینکه می دیدم چقدر برای لباس ها زحمت میکشه و وقت میذاره ولی احساس میکردم که کارشو زیاد دوست نداره و انگار ازش راضی نیست یا شایدم ازش خسته س و به چشم شغل بهش نگاه میکنه نه علاقه.

 برعکس من که عاشق این بودم که کمکش کنم! دالبُرهای اطراف گلدوزی هارو بچینم یا از روی کتاب های نقاشی طرح های جدید برای گلدوزی پیدا کنم یا برای عروسکام از تیکه پاره های پارچه ها لباس بدوزم!

کم کم که بزرگتر شدم و دوره راهنمایی رو پشت سر گذاشتم، به اصرار خانواده رشته تجربی رو انتخاب کردم! شاید این اصرار به خاطر همون عدم علاقه مامانم به کار خیاطی بود. اخه من عاشق رشته های خیاطی و طراحی دوخت شده بودم و با حسرت به اونا نگاه میکردم ولی از دید عوام جامعه، رفتن به رشته های فنی حرفه ای یا کاردانش ( که زمان ما بهش خدمات هم میگفتن) کار بچه تنبلا بود! درس خونا میرفتن ریاضی و تجربی!

۱۶ ساله شدم که ازدواج کردم و آزادانه تونستم برم کلاس خیاطی. به پیشنهاد مامانم چند ماهی به کلاس های خیاطی خانم آیت رفتم و شروع کردم به خیاطی کردن برای آشناها . هم مامانم و هم عمه ها و حتی مادربزرگم که همه از خیاطان ماهر بودن میگفتن تو برای مردم کار نکن! فقط برای خودت لباس بدوز ! کار کردن برای مردم خسته ت میکنه، اشتباه مارو تکرار نکن! ولی من بازم درک نمیکردم که چرا باید از این کار خسته بشم؟ من این کارو خیلی دوست داشتم!

سال ۷۰ بود که دخترم به دنیا اومد و همزمان با به دنیا آمدن دخترم تصمیم گرفتم دوباره برم مدرسه و دیپلمم رو بگیرم . به اصرار معلم ها قرار شد که اول دیپلم تجربیم رو بگیرم و بعد برم سراغ رشته مورد علاقه م که طراحی دوخت بود. سال سوم تجربی بودم ( سال ۷۳ ) که پسرم به دنیا اومد. من با عشق و لذت برای بچه هام لباس میدوختم! روی یه شلوار راحتی و ساده ی خونگی انواع طرح های تکه دوزی و گلدوزی رو کار میکردم، و وقتی بچه ها می پوشیدنش خستگی از تنم میرفت! 

خلاصه ۱۰ واحد دیگه مونده بود تا دیپلم تجربیمو بگیرم که دیگه طاقت نیاوردم !تصمیم گرفتم راه خودمو برم ! انصراف دادم و با عشق بالاخره رفتم رشته طراحی لباس! اصرار مشاور مدرسه و خانواده و هیچکس دیگه روم تاثیری نذاشت! 

بعد از طی دوره ی مهارت طراحی لباس به دنبالش همه ی دوره های نازک دوزی، ضخیم دوزی، گلدوزی، نوزاد دوزی، شومیز و ربدوشامبر رو طی ۹ ماه شرکت کردم و همه مدارک مربوطه رو گرفتم. از رفتن به دانشگاه هم صرف نظر کردم چون فکر میکردم جلوی پیشرفت کاریم گرفته میشه و رفتم سراغ گرفتن مدرک مربی گری خیاطی. پس از گرفتن مدرک مربیگری خیاطی و مدیریت پداگوژی شروع کردم به آموزش خیاطی در آموزشگاه فجر شهرستان نجف آباد. هم چنین مدرک مربی گری شیرینی پزی هم گرفتم و در موازات آموزش در آموزشگاه، به آموزش خیاطی و شیرینی پزی خصوصی در منزل هم می پرداختم. در آزمون مربیگری شیرینی پزی در استان اصفهان هم اول شدم ولی همیشه به خیاطی علاقه ویژه تری داشتم!

حدود سه سال به آموزش خیاطی و شیرینی پزی در آموزشگاه ها و آموزش و پرورش پرداختم و به موازات آن در منزل سفارشات خیاطی متعددی نیز قبول میکردم. بعد از سه سال تصمیم گرفتم از بحث آموزش کناره گیری کنم که خانم یمانی، مدیر آموزشگاه فجر که همیشه حامی و مشوق من بود، پیشنهاد کار در یک تولیدی لباس رو بهم داد و من هم به عنوان برشکار و طراح لباس و مانتو، کارم را در یک تولیدی شروع کردم. کم کم به این نتیجه رسیدم که تولید لباس رو خودم انجام بدم و این کارو با تولید پیراهن های مردانه شروع کردم.

پس از فروش سری اول لباس ها، همزمان با تولید لباس های زنانه، در یک مغازه لباس فروشی با خانم صالحی که یکی از دوستام بود، شریک شدم و کم کم از نزدیک با انواع آدمها ارتباط گرفتم و نیازها و مشکلاتشونو شناختم. کم کم دریافتم که لباس برای افراد سایز بزرگ خیلی نایاب هست و وقتی اونا دست خالی از مغازه بیرون میرفتن حس بدی پیدا میکردم! این مساله اینقدر برای ما مهم شد که اسم مغازه رو تپلیا گذاشتیم و من شروع به تولید لباس های سایز بزرگ برای خانم ها کردم!

نزدیک دو سال کار در مغازه بهم تجربیات زیادی داده بود و باعث شده بود که یه هدف پیدا کنم و هدفم هم این بود که برای همه خانمهایی که فکر میکردن هیکلشون مشکل داره و براشون لباس نیست، بفهمونم که اونا هیچ مشکلی ندارن و این نقص بازاره که تنوع در سایز برای انواع بدن ها و اندام ها وجود نداره، نه نقص اونا! 

این شد که به فکر تاسیس یک مزون تخصصی افتادم، برای خانم هایی که دارای انواع مختلف برجستگی و برآمدگی هستند و بدن آن ها یکدست و به اصطلاح از بالا تا پایین صاف و یک شکل نیست! افراد کاملا تپل یا افرادی که فقط قسمتی از بدن آن ها مثل شکم، سینه یا باسن تپل تر است. حالا چه ۴۰ کیلو باشند چه ۲۰۰ کیلو! در اصل لباس های تولید مزون من صرفا برای افراد چاق و یا درشت اندام نیست بلکه گروه بزرگتری از خانم ها را شامل می شود که لاغر و استخوانی نیستند و بدن آن ها دارای منحنی و برجستگی‌های متفاوت است.

کم کم دخترم هم که رشته ش کامپیوتر بود وارد کار شد و مجموعه ی ما، با تاسیس مزون و وبسایت با برند تپل تیپ کار خودش رو شروع کرد! و هدفمون هم این گذاشتیم که به همه ی خانوما بفهمونیم که برچسب چاق یا بد هیکل رو از روی خودشون بردارن! به خودشون و زیباییشون اعتماد کنن و تیپشون رو انتخاب کنن! شعار برند ما شد: تیپ من ، انتخاب من!

تپل تیپ از سال ۹۶ فروش محصولات خود را از طریق مزون تپل تیپ، وبسایت topoltip.com  و همچنین همکاری با فروشگاه های بزرگ مثل دیجی کالا شروع کرده است.

 امید است بتوانیم حس زیبایی و اعتماد به نفس را به تمام بانوان سرزمینمان هدیه کنیم.

مریم عبداللهی اصل، موسس و مدیر مزون تپل تیپ

مزون تپل تیپ